خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم ۳۳۹
رواق / Ravaq - A podcast by فرزآن

«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۳۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خيال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم دل از پی نظر آيد به سوی روزن چشم سزای تکيهگهت منظری نمیبينم منم ز عالم و اين گوشهی معين چشمبيا که لعل و گهر در نثار مقدم تو ز گنجخانهی دل میکشم به مخزن چشم سحر سرشک روانم سر خرابی داشت گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم نخستروز که ديدم رخ تو دل میگفت اگر رسد خللی خون من به گردن چشم به بوی مژدهی وصل تو تا سحر شب دوش به راه باد نهادم چراغ روشن چشم به مردمی که دل دردمند حافظ را مزن به ناوک دلدوز مردمافکن چشمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations