به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم ۳۵۰

رواق / Ravaq - A podcast by فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۵۰مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم بهار توبه‌شکن می‌رسد چه چاره کنم؟ سخن درست بگويم نمی‌توانم ديد که می خورند حريفان و من نظاره کنم چو غنچه با لب خندان به ياد مجلس شاه پياله گيرم و از شوق جامه پاره کنم به دور لاله دماغ مرا علاج کنيد گر از ميانه‌ی بزم طرب کناره کنم ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت حواله‌ی سر دشمن به سنگ خاره کنم گدای ميکده‌ام ليک وقت مستی بين که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم مرا که نيست ره و رسم لقمه‌پرهيزی چرا ملامت رند شرابخواره کنم؟ به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی ز سنبل و سمنش ساز طوق و ياره کنم ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations