اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد ۱۲۹

رواق / Ravaq - A podcast by فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۲۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر نه باده غم دل ز ياد ما ببرد نهيب حادثه بنياد ما ز جا ببرد اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از اين ورطه‌ی بلا ببرد؟طبيب عشق منم باده (خور) ده که اين معجون فراغت آرد و انديشه‌ی خطا ببرد فغان که با همه‌کس غايبانه باخت فلک که کس (کسی) نبود که دستی از اين دغا ببرد گذار بر ظلمات است خضر راهی (جو) کو مباد کآتش (این خاک) محرومی آب ما ببرد دل ضعيفم از آن می‌کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بيماری (همراهی، تیماری، غمخواری، دلداری) صبا ببرد بسوخت حافظ و کس حال او به يار نگفت مگر نسيم پيامی خدای را ببردSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations