گرچه از آتش دل چون خم می در جوشم ۳۴۰

رواق / Ravaq - A podcast by فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۴۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنگرچه از آتش دل چون خم می در جوشممهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشمقصد جان است طمع در لب جانان کردنتو مرا بين که در اين کار به جان می‌کوشممن کی آزاد شوم از غم دل چون هر دمهندوی زلف بتی حلقه کند در گوشمحاش لله که نيم معتقد طاعت خويشاين قدر هست که گه گه قدحی می‌نوشمهست اميدم که عليرغم عدو روز جزافيض عفوش ننهد بار گنه بر دوشمپدرم روضه‌ی رضوان به دو گندم بفروختناخلف باشم اگر من به جویی نفروشمخرقه‌پوشی من از غايت دينداری نيستپرده‌ای بر سر صد عيب نهان می‌پوشممن که خواهم که ننوشم بجز از راوق خمچه کنم گر سخن پير مغان ننيوشمگر از اين دست زند مطرب مجلس ره عشقشعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations