گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم ۳۲۴

رواق / Ravaq - A podcast by فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۲۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنگر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارمهمچنان چشم (امید) گشاد از کرمش می‌دارمبه (بر) طرب حمل مکن سرخی رويم که چو جامخون دل عکس برون می‌دهد از رخسارمپرده‌ی مطربم از دست (به در) برون خواهد بردآه اگر زان (آه از آن دم) که در اين پرده نباشد بارمپاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شبتا در اين (خانه) پرده جز انديشه‌ی او نگذارممنم آن شاعر ساحر که به افسون سخناز نی کلک همه قند و شکر می‌بارمديده‌ی بخت به افسانه‌ی او شد در خوابکو نسيمی ز عنايت که کند بيدارم؟چون تو را در گذر ای* (باد) يار نمی‌يارم ديدبا که گويم که بگويد سخنی با يارم؟(به صد امید نهادیم در این بادیه پایای دلیل دل گمگشته فرومگذارم)دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ريابجز از خاک درش با که (بگو در کارم) بود بازارم؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations